-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:40717 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:26

در برگزيدن اسامه به فرماندهي سپاه توسط پيامبر چه اهداف و انگيزههاي سياسي وجود داشت؟
نكات و موضوعات قابل توجهي در گزينش اسامه به فرماندهي سپاه وجود دارد كه نميتوان بدون بحث و كاوش از آنها گذشت. ذيلا اين نكات را مورد بررسي قرار ميدهيم:
1ـ در بسيج اين سپاه، فرماندهي بزرگترين سپاه اسلامي آن روز، در آن شرايط حساس و بحراني، و هنگام بيماري و رنجوري پيامبر (ص) به عهدة جوان نورسي كه حداكثر بيش از بيست سال نداشت واگذار شده بود، در صورتي كه او يك فرمانده فوقالعاده ورزيده و با تجربه نبود، به ويژه آنكه اين سپاه براي مبارزه با نيرومندترين دشمن، و به منظور حمله به نقطهاي بسيار دور از پايتخت اسلام گسيل ميشد.
2 ـ در اين سپاه، رجال و پيرمرداني تحت فرماندهي اين جوان نوخاسته قرار داده شده بودند كه بعضي از آنان از فرماندهان جنگها و رؤساي قبايل، و از ياران مشهور پيامبر (ص) بودند، و خود را داراي مقام و منزلت ارجمندي ميدانستند و براي احراز منصبي بسيار بالاتر از منصب فرمانده نوخاسته خود مهيا ميشدند.
3 ـ با وجود اصرار و تأكيد پيامبر (ص) براي شركت در اين سپاه و توبيخ و سرزنش متخلفان و لعن و نفرين به متمردان، جمعي از مسلمانان در اجراي فرمان پيامبر (ص) كندي و سرپيچي كردند.
پيامبر (ص) يك روز پيش از احساس بيماري، فرمان بسيج سپاه اسامه را صادر فرمود و با آنكه بيماري آن حضرت چهارده روز طول كشيد (تاريخ يعقوبي /2/103) اين گروه تا آخرين روز حيات پيامبر (ص)، فرمان آن حضرت را اجرا نكردند در صورتي كه اسامه از همان نخستين روز مأموريت خود، سرزمين «جرف» (نقطهاي است در سه ميلي مدينه) را اردوگاه قرار داده در انتظار گرد آمدن سپاه بود.
اينجا نقطة حساس تاريخ است، اجتهاد و اقدام خود سرانة اين گروه گواهي ميدهد كه اصحاب پيامبر و سران قوم، در صورتي به دستور پيامبر (ص) عمل ميكردند كه با مصالح شخصي و افكار آنان سازگار بود، در غير اين صورت، آراء و نظريات خود را بر دستور صريح پيامبر مقدم ميداشتند.
گاهي برخي از نويسندگان اهل تسنن ميگويند: اگر پيامبر اسلام (ص) علي (ع) را براي خلافت منصوب نموده بود، هرگز دليل نداشت كه صحابة پاكدل از دستور پيامبر سرپيچي نمايند، ولي از اين نكته غافلندكه بزرگان مهاجر و انصار، موبه مو به سخنان رهبر اسلام عمل نميكردند آنان درموارد فراواني در مسائل سياسي رأي خود را بر اصرار و دستور صريح پيامبر (ص) مقدم ميداشتند دهها گواه براين مطلب در صفحات تاريخ اسلام موجود است و استاد فقيد علامة عالقدر سيد شرفالدين عاملي آنها را در كتاب ارزندة « النص و الاجتهاد» گرد آورده است كه يكي از آنها همين ماجراي سپاه اسامه است.
رهبر بزرگ اسلام دستور ميدهد: «سپاه را به سرعت پيش ران تا اخبار دشمن را زودتر به دست آوري. . . » ولي كساني كه بعدها بخلافت رسيدند و افرادي نظير آنان، وقتي ميبينند پيامبر (ص) در حال احتضار است، روي مقاصدي كه داشتند، بهانههاي پوچي پيش ميكشند و از حركت، خودداري ميكنند! و اين خود گواه محكمي است كه صحابه در پارهاي از موارد، اجتهاد خود را برنص و دستور صريح پيامبر مقدم ميداشتند.
4 ـ گروهي از متخلفان، دربارة فرماندهي اسامه، خردهگيري نموده در مورد جواني او به پيامبر (ص) اعتراض كردند و خشم او را از اين اعتراض به هيچ نشمردند، در صورتي كه اگر براستي تعاليم اسلام را پذيرفته بودند و به اين حقيقت ايمان داشتند كه پيامبر (ص) هرگز از روي هوي و هوس سخني نميگويد، و هيچ شخص مسلمان در برابر امر خدا و پيامبر (ص) حق اظهار نظر ندارد، بيشك ميفهميدند كه اين اعتراض و خردهگيري، ناروا است.
5 ـ پيامبر اسلام (ص) با آنكه ميدانست پايان زندگانيش نزديك شده، و ابرهاي تاريك فتنهها و حوادث سهمگين، بر امت اسلامي سايه افكنده، با وجود اين، سپاه و نيروي مدافع جامعة اسلامي را از پايتخت و مركز حكومت، به سرزمين دور دستي اعزام فرمود و ترتيبي داد كه در آن موقع حساس، مدينه از وجود بزرگان مهاجر و انصار و رجال بزرگ خالي بماند.
با توجه به تدبير و دور انديشي و سياست الهي پيامبر (ص)، ترديدي باقي نميماند كه اقدام به چنين امر مهم و خطيري ناگزير براي هدف مهمي انجام گرفته كه تحمل اين دشواريها و خطرات، در برابر آن، سهل و آسان بوده است.
اينها نكات و موضوعات قابل توجهي است كه دراين جريان به چشم ميخورد. از مجموع اين نكات ميتوان چنين نتيجه گيري كرد كه:
اولا هدف پيامبر (ص) از تعيين اسامه به فرماندهي سپاه، اين بود كه مسلمانان را عملا متوجه اين حقيقت سازد كه آنچه در مسئلة رياست و رهبري و زمامداري مهم است، شايستگي و لياقت رهبر است، و كمي سن و جواني از لياقت و شايستگي كسي نميكاهد، همچنانكه سن زياد نيز دليل شايستگي و لياقت كسي نميتواند باشد. بهمين جهت پيامبر اسلام (ص) در پاسخ اعتراض كنندگان فرمود: «. . . زيد شايستة فرماندهي بود، پسرش نيز بعد از او شايستة اين منصب است . . . »
پيشواي بزرگ اسلام با اين بيان محكم و قاطع، لياقت اسامه را خاطر نشان ساخت و با افكار باطل گروهيكه مسئله سن را در احراز چنين مقامي دخيل ميدانستند، مبارزه نمود. بيشك منظور حضرت از اين تأكيد و پافشاري در فرماندهي اسامه، اين بود كه به اين وسيله عملا زمينه را براي خلافت علي (ع) آماده سازد و خردهگيري گروهي را كه روي مقاصد شخصي، جواني را بهانهاي براي عدم صلاحيت علي (ع) در احراز خلافت قرار ميدادند، بياساس اعلام نمايد.
ثانيا منظور پيامبر (ص) اين بود كه هنگام وفات او، كساني كه در خلافت طمع داشتند از مدينه دور باشند تا مبادا خلافت را از محور اصلي خود منحرف سازند به همين جهت بود كه همة افرادي را كه در مظان طمع در خلافت و مخالفت با علي (ع) بودند مأمور ساخت كه با سپاه اسامه از مدينه بيرون بروند تا به اين وسيله مخالفان و رقيبان علي (ع) را از مدينه دور سازد و در غياب آنان علي (ع) زمام امور را در دست گيرد و مخالفان در برابر عمل انجام شده قرار گيرند (كامل ابن اثير/2/215)
از مجموع اين بحث روشن ميگردد گه چرا با وجود آن همه اصرار و تاكيد پيامبر (ص) بعضي از رجال سياسي و بزرگان مهاجر جواني اسامه را دستاويز قرار داده از يك سو از حركت به سوي دشمن و شركت در مأموريت اسامه تعلل ورزيدند و از سوي ديگر، با اشاعة خبر وفات پيامبر (ص) اضطراب و بينظمي و آشفتگي در سپاه اسلام برانگيختند؟ (تلخيص از كتاب تاريخ اسلام بقلم آقاي سيد صدرالدين بلاغي /15 ـ 18)

: آية الله جعفر سبحاني
شخصيتهاي اسلامي شيعه ج 1 ـ 2

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.